هفت خوان رستم برسرراه مجروحین جنگ تحمیلی برای اثبات جانبازی خود
- سه شنبه, آبان 14, 1392, 4:09
- دفاع مقدس
- 2,693 بازدید
- ۱۲ comments

درحالیکه بیش از۲۳سال ازپایان ۸سال دفاع مقدس میگذردولی
هنوزرزمندگان بیشماری سالهااست که دنبال اثبات مجروحیتها وجانبازی خودهستند.درحالیکه به
جامعه اینچنین القاء شده ومیشودکه این قشرزحمت کش وایثارگرهیچ مشکلی ندارندولی
عملااینچنین نیست وخیلی ازاین عزیزان عوارض ناشی ازجنگ دارندوسالهاست باآن عوارض
دست وپنچه نرم میکنند ولی بدلیل عدم ارئه مدرک صورت سانحه ومدارک بالینی همزمان
دوران جنگ همچنان حرف آنهاخریدار ندارد وعمده ترین قشراین رزمندگان رزمندگانی
هستندکه دچارعوارض شیمیایی واعصاب روان هستند. عوارضی که بمرورزمان وآهسته آهسته
گریبان گیررزمندگان شده وجواب این سئوال که چرااین رزمندگان فاقد مدارک بالینی
وصورت صانحه همزمان هستندبایدعرض شود.
۱-عدم اطلاعات کامل ازعوارض وآثارشیمیایی
دراوایل استفاده عراق هم برای رزمندگان وهم بیمارستانهای ما
۲-آشکارشدن عوارض
شیمیایی واعصاب روان بمرورزمان وکهولت سن
۳-ایثاررزمندگان وحضوردوباره آنها
درصحنه نبردوعدم رفتن به عقبه نبردبدلایل ذکرشده ونشده.
درهرصورت کمیسیون
جانبازان فقط مدارک ذکرشده رادرخواست میکنندحتی ارائه معرفی نامه یگان مشکلی راحل
نمیکنددرحالیکه گفته میشدبنیادشهیدو ایثارگران ستادکل نیروههای مسلح توافقی درخصوص
رزمندگان فاقدمدرک بالینی انجام داده اندولی ظاهرارزمندگانی که پیگراین قضیه شده
اندولی بازنتیجه ای حاصل نشده وقتی پای سخن رزمنده ای نشستم که میگفت باوجودبیش
از۸۰ماه سابقه حضور در جبهه و حضوردربیش ازده ها عملیات آفندی وپدافندی وتایید
مجروحیتهایم توسط یگان عمل کننده وبیمارستان صحرای یگان وباوجود۷سال پیگیری ودوندگی
وهزینه های هنگفت شخصی هنوزهیچ نتیجه ای حاصل نشده انسان تاسف میخوردتاسف نه ازبابت
حضوردرجبهه بلکه آنهاحتی یکروزازجبهه خودراباتمام دنیا معاوضه نمیکنند و در صورت
تهدید دشمنان نظام بااین جسمهای زخم خورده ومجروح بازآماده اندتاسرحدجان خودحافظ
نظام و دستاوردهای آن باشند بلکه تاسف ازبرخوردسهوی وعمدی بعضی افرادبااین عزیزان
است .آیارزمنده ای که بیش از۸۰ماه درجبهه های نبردحضورداشته است وبیش ازده هاعملیات
مختلف بوده چطورممکن است دچارعوارض جنگ قرارنگرفته باشدیافردی که درتمام عملیاتها و
مناطقی که توسط عراق موردبمباران شیمیایی وگازهای اعصاب وروان حضورداشته
چطوردچارعوارض شیمیایی نشده باشد.آیااین گونه برخوردها بااین عزیزان بی انصافی نیست
درحالیکه آمارارائه شده جهانی حکایت ازاستفاده وسیع عراق ازانواع سلاحها درجنگ
داشته چرابعضی ازمسئولین دنبال دستورالعملها وبخشنامه های خشک هستند.آیا عراق
ازعوامل خردل /اعصاب/سیانور/خفه کننده /خون/اشک آور/استفاده نکرده است؟ آیا۲۸
درصدازعوامل استفاده شونده شیمیایی درجنگ ناشناخته تشخیص داده نشده بود؟ آیا
حضوررزمنده ای درعملیات های که حجم آتش عراق غیرقابل تصور اذهان مردم عادیست
عملیاتهای مثل خیبر/بدر/ولفجر۸(فاو)/کربلای ۵(شلمچه) نمیتوانددچارعوارض ناشی ازآن
آتش عملیاتها باشد وبسیارسئولات دیگری که کسی قادربه پاسخگویی آنها نیست. امیدوارم
روزی برسدکه مسئولین مربوطه باوجدان وانصاف به داد این اسوه های صبرومخلص برسند.
خدایاچنان کن سرانجام کارتوخشنودباشی ومارستگار.
سیدعزیزالله پژوهیده
درباره نویسنده
۱۲ نظر on “هفت خوان رستم برسرراه مجروحین جنگ تحمیلی برای اثبات جانبازی خود”
نوشتن دیدگاه
شما میتوانید از تصاویر مخصوص خود در قسمت نظرات استفاده نمایید برای اینکار از وب سایت آواتارکمک بگیرید .
من یک شیمیایی هستم رزمنده بودم و البته پرونده جانبازی هم ندارم سالیان طولانی با قرص های اعصاب و روشهای مختلف و البته زیر نظر پزشک خودم با هزینه خودم خودم را درمان کردم. الان الحمدالله بد نیستم ولی ۱۰ سالی بیشتر از سنم بنظر میام و البته مشکلات جنبی بسیار زیادتری هم نسبت به همسالان خودم دارم.
برابر قوانین موجود من چون عارضه ظاهری ندارم پس شرایط احراز جانبازی را هم ندارم و لی اگر منصف باشیم بعد از جنگ برای افرادی که پیش چشمشان دوستانشان شهید شدند، صحنه های وحشتناک جنگ را به اشکال مختلف تجربه کردند عوارض روانی زیادی به یادگار مانده و کاش مسئولین به جای دروغگو و دزد انگاشتن متقاضیان جانبازی از زاویه درست و همانند دوران جنگ که این امثال بنده را بسیجی جان برکف مخلص ووووو می دانستند الان فقط ما را راستگو می پنداشتند نه دزد.
تجربه شخصی من برای آزمایش اسپیرومتری در بیمارستان بقیه اله این بود که خانم مسئول اینکار مثل یک دزد با من برخورد کرد و با رفتار بسیار زننده و توهین اینگونه القا کرد که من تمارض می کنم و من با خونسردی از ایشان خواستم که من راهنمایی کنند و من صرفا بدنبال سلامت خود هستم و لاغیر و اثبات آن هم جانباز پولی نبودنم است.
البته من به شخصه افرادی را می شناسم که حتی پایشان هم به منطقه جنگی نرسیده ولی جانباز هستند ولی این ملاک نیست که با جانبازان واقعی اینگونه برخورد شود
………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….
سلام بزرگوار
انشاالله خداوند به جنابعالی سلامتی و صبر و به مسئولین وجدان و بصیرت عنایت فرماید
من یک شیمیایی هستم رزمنده بودم و البته پرونده جانبازی هم ندارم سالیان طولانی با قرص های اعصاب و روشهای مختلف و البته زیر نظر پزشک خودم با هزینه خودم خودم را درمان کردم. الان الحمدالله بد نیستم ولی ۱۰ سالی بیشتر از سنم بنظر میام و البته مشکلات جنبی بسیار زیادتری هم نسبت به همسالان خودم دارم.
برابر قوانین موجود من چون عارضه ظاهری ندارم پس شرایط احراز جانبازی را هم ندارم و لی اگر منصف باشیم بعد از جنگ برای افرادی که پیش چشمشان دوستانشان شهید شدند، صحنه های وحشتناک جنگ را به اشکال مختلف تجربه کردند عوارض روانی زیادی به یادگار مانده و کاش مسئولین به جای دروغگو و دزد انگاشتن متقاضیان جانبازی از زاویه درست و همانند دوران جنگ که این امثال بنده را بسیجی جان برکف مخلص ووووو می دانستند الان فقط ما را راستگو می پنداشتند نه دزد.
تجربه شخصی من برای آزمایش اسپیرومتری در بیمارستان بقیه اله این بود که خانم مسئول اینکار مثل یک دزد با من برخورد کرد و با رفتار بسیار زننده و توهین اینگونه القا کرد که من تمارض می کنم و من با خونسردی از ایشان خواستم که من راهنمایی کنند و من صرفا بدنبال سلامت خود هستم و لاغیر و اثبات آن هم جانباز پولی نبودنم است.
البته من به شخصه افرادی را می شناسم که حتی پایشان هم به منطقه جنگی نرسیده ولی جانباز هستند ولی این ملاک نیست که با جانبازان واقعی اینگونه برخورد شود
…………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………
سلام رزمنده عزیز
می ترسم این مسئولین روزی به اشتباه خودشان برسند که خیلی دیر باشد
با سلام من سرباز کمیته انقلاب باوجود اینکه سن خدمت نداشتم بصورت پاسدار و ظیفه با توجه به علاقه و عشق خدمت به وطن مدت ۲۶ماه خدمت قانونی از سال ۳۰/۹/۶۵ لغا یت ۵/۱۲/۶۷ خدمت نموده ام که مدت ۱۶ماه درمنطقه عملیاتی جبهه با توجه به گواهی نیروی انتظامی و حضور در منطقه بتاریخ ۷/۴/۶۶ و بمباران شیمیای توسط رژیم صدام ومجروحیت وبستری ومداوی سرپای با وجود وضعیت وخیم منطقه و نیاز به حضور در یگان و تعداد انبوه مجروح و شهیدمردم سردشت وگذشت چندین سال از پایان جنگ و گواهی تاییده پزشکان فوق تخصص اعصاب و روان وفوق تخصص ریه و اچ ار سی تی بیمارستان بقیت الله و حضور در چندین کمسیون پزشکی نیروی انتظامی با بهانه های واهی ازدادن حق اینجانب اجحاف نموده ای کاش مسولین مملکتی برای تشخیص مجروحان شیمیای از دکتر های بی طرف یا کسانی استفاده می کرد ندکه سن وسالی داشته باشندو معنی جنگ یالاعقل درجنگ حضور داشته اند در ضمن گاز استفاده شده در سردشت طبق گواهی و مدارک مستند کشور سازنده گاز خردل بوده که عوراض ثانویه ان می تواند بعد از ۲۰سال در بدن شامل سرفه شدید تنگی نفس خارش ریزش پوست باشد .وما از کرده خود پشیمان نیستیم و به گفته شهید چمران زمانی که صدای شیپورجنگ بگوش میرسدشناختن مرداز نامرد آسان می شود پس ای شیپور چی بنواز .به امید روزی که مسولان به جای مدارک بالینی به مال و ثروت و ظاهر فیزکی این افرادنگاه کنند ایا اهل حقه بازی و دنیاپرستی هستند یا از زور ناتوانی از پرداخت داروهای گرانقیمت و هزینه رفت برگشت به مرکز ونگاه ترحم بعضی از افراد جامعه یابه دید امراض ویروسی مانندسل با توجه به سرفه های مرتب .به امید شاید این هفته بیاید شاید
سلام بر همه رزمندگان و جانبازان مخلص و جان بر کف، این کاملا مسلم است که اگر تلاش و از خود گذشتگی شما رزمندگان عزیز نبود، تکلیف مسئولان تازه به دوران رسیده که فقط از جنگ یه اسم شنیده اند و بس، چه بود؟ همسر من هم یکی از جانبازان این جنگ است که هیچ وقت به دنبال جانبازی نرفت و هیچ پرونده ای تشکیل نداد. الان سالهاست با ناراحتیهای اعصاب و تندخویی و عصبی بودن، دست و پنجه نرم می کند که تماماً ناشی از اثرات جنگ است. ناراحتی قلبی هم در زمان جنگ پیدا کرده که گویا یک بار هم همان زمان جنگ در بیمارستان اهواز بستری میشود. یکی مثل ما خیلی صبورانه و خاضعانه همه مشکلات مالی و روانی را تحمل می کنیم و دم نمی زنیم، یکی هم مثل بعضیها که می شناسیم بدون اینکه رنگ جبهه را دیده باشد از مزایای بیشمار بنیاد شهید و جانبازان استفاده کرده و صاحب همه چیز شده. واقعا متاسفم که چنین انسانهای آدم نما در جامعه مان براحتی زندگی می کنند. و متاسفم برای مسئولانی که در رأس هستند و اجازه می دهند چنین بی عدالتیهایی حکمفرما باشد. خدا را شکر که دنیای دیگری هم وجود دارد که همه مقصران و بانیان این بی عدالتیها، یکی یکی بازخواست و توبیخ شوند و به سزای عمل زشت خود برسند.
سلام.ما هم التماس دعا داریم .چه بگویم که از نا گفتنم بهتر است.
با سلام اینجانب حمیدرضاعبدالمطلبی جانباز و رزمنده جنگ تحمیلی در کربلای چهار دچار موج گرفتگی انفجار توپ فرانسوی شدم که دچار عوارض شدید آن هستم با این وجود بنیاد به من پانزده درصد جانبازی داده است در منطقه حلبچه هم حضور داشتم که ظاهرا آنجا هم مجروحیت شیمیایی پیدا کردم اما چون با عوارض آن آشنا نبودم بی اعتنا تا کنون به دنبال آن نبودم اما الان با چهل و نه سال سن حتی سیگار هم نمی کشم دچار تنگی نفس شدید شده ام خواهشمند است به داد ما رزمندگان دفاع مقدس برسید تو را خدا کمکان کنید
باسلام بنده درجریان بمبارانهای شهری ازناحیه اعصاب روان مجروح شدهام اما چون مدارک بالینی ندارم سالهاست منومیفرستن دنبال نخود سیاه بیش از۲۰متخصص اعصاب وروان تایید کردنند امامیگن مدارک بالینی اخه یکی نیست به اینا بگه یک بچه ۸یا۹ساله ازکجابایدبدونه که میخواد جانبازی بگیره که مدارک نگرداره یعنی اینانمیدانند یاخودشون به اون راه زدند
سلام خدا همه بنده گان خوب را بیامرزه
ای بنده خدا کی بفکر هست یک چیزهایی از آدم میخوان که اگر آن زمان هم میدونستیم یکماه باید جبهه را ترک میکردیم تا بتونیم به این بنده گان از خدا بی خبر ثابت کنیم ای آقا یان هر کسی که زمان جنگ در جبهه بوده دچار عوارض روانی و ۱۰۰۰تا کوفت دیگه شده بگید نمیدیم خلاص مارو هم اذیت نکنید منم بدرد شما گرفتارم فقط بهانه آقایی که اون زمان باید صورت سانحه مینوشته به چه دلیل ننوشته ما باید چوبشو بخوریم
با سلام بنده یک سال مانده بود که مرا برای خدمت سربازی خبر کنند از جا که علاقه زیادی برای دفاع از مرز و بومم داشتم از طرف کمیته انقلاب اسلامی به عنوان پاسدار وطیفه به خدمت عزام شدم وبا توجه به اینکه کمیته کارش کشت شهری بود بنده داوطلبانه به شلمچه رفتم ودر روبروی پتروشمی که فاصله ما با دشمن فقط اروند رود بود هفتاد متر روزی در حین برگشت از سنگر انفرادی به سنگر اجتماعی درب سنگر ارپیجی و ماکسم را گزاشته و در حات در اوردن پوتینم بودم که صدای سوت خمپاره بگوشم خورد که خودم را پرت کردم داخل سنگر که خمپاره در محلی که نشسته بودم به زمین خورد تمام تجهیزاتم منحدم و طرکشی به ساق پای چپم اصابت نمود موج خمپاره بقدری شدید بود و فشار زیاد بسرم وارد شده بود که ظاهرن مدتی زیادی خون دماغم قد نمیشده بود بهمدلا ظرف دوروز خوب شدم و بر گشتم به خط ولی بعد خدمتم متوجه شدم که هیج بئی را حس نمی کنم بلخره حس بویایم را از دست دادم در ان زمان دنبال مدرک پزشکی نرفتم و همش برای رضای خدا بوده اما امروز که نامه ای برای برنامه توسعه ششم که گفته شده ۵درصد بدون مدک بالینی به اینگونه افراد تعلق می گیرد مراجعه نموده و هیچ گونه جوابگویی یگان اعزام کننده نمی نماید لذا فرایند این تبصره ماده را را شفاف به یگانهای مربوطه اعلام گردد تا متقاضیان دوچار سرگردانی نشوند
باسلام درسال ۶۶دانش آموزسال دوم دبیرستان بودم که به جبهه رفتم درمنطقه کوشک ازناحیه پشت سرمورداصابت ترکش قرارگرفتم به بیمارستان صحرایی امام رضا منتقل شدم که به محض مشاهده گفتندباید به بیمارسنان تخصصی اهواز منتقل شوم.ازهمانجا به همراه دوهمرزمم به شهرستانم نیشابوربرگشتم ودراورژانس۲۲بهمن ترکش ازسرم در اوردند که نتیجه بیماری صرع برای تمام عمرم.شد ومصرف سدیم والپرات وکاربامازپین والپرازولام حالا دوبارمرافرستاده اند به ببمارستان شهیدبقایی ومدرک بالینی وصورت صانحه پیدا نشد وهمچنان درگیر مسایل حاشیه این بیماری هستم من جمله کارمند نا کارا در اداره محل کارم وبرچسب اعتیاد ونتیجه حکمم را به پایین ترین حکم موجود تغییرداده اند دریافتی حقوقم به ماهی ۳۵۰هزارتومان رسیده این بماندمنتقلم کردندبه سرخس دورازخانواده .این بود سرگذشت یک بسیجی ۱۶ساله دفاع مقدس که اجتماع چطورتشکرکرده از او خدایا ازت میخواهم که هرچه زودتر مرا به امامم برسانی
سلام.
در سال ۶۶ در منطقه شرهانی ل ۲۱ حمزه ،دیده بان خمپاره بودم و متاسفانه در ۲۱ تیر ماه ۶۷ در تک بزرگ ارتش عراق که منطقه را شدیدا کوبید و بمباران شیمیایی کرد من نیز مثل خیلی نیروها مصدومیت شیمیایی پیدا کردم.بدیهی است در آن روز نمیشد برای همه یگانهای درگیر ،صورت سانحه رد کرد و اصلا تلفات ما در آن روز بسیار اسفناک میباشد که آن تک بزرگ دشمن سرنوشت جنگ را عوض کرد.بنده به رغم اینکه در سال ۸۴ در کمسون ۱۲۰پزشکی ارتش از بابت عوارض شیمیایی به ۹ درصد جانبازی نایل شده ام ولی تا کنون بنیاد شهید بنده را تحت پوشش قرار نداده و بنده با بضاعت خویش دنبال درمان میباشم.بنیاد شهید میگوید شما باید رزمنده بسیجی میبودید تا در کمسیون ما صاحب درصد میشدید.حتی حکم دیوان عدالت اداری نیز کاری را از پیش نبرد.
با سلام اینجانب رزمنده بسیجی در اواخر ۶۲ در عملیات تک ولفجر چهار بر اثر اصابت سنگ که توسط
اثابت خمپاره به کوه منجر به سقوط از نفر بر شدم و بعد از چند روز از تب شدید و و تنگی نفس و قلب و عروق راهی بیمارستان نجمیه سپاه شدم و با اینکه در برگه درمانگاه ذکر شده ۳۶ روز تحت درمان و به عنوان مجروه جنگی ذکر شده و الان که ۵۸ ساله شدم و توان حرکت ندارم هیچ مسعولی پاسخ گو نیست و همچنان با درد دو پا زندگی میکنم بدون هیچ چشم داشتی با اینکه ۳۲ سال از ان زمان میگذرد کاش میشد لاقل به اسم رزمنده نیز از امکانات پیش پا افتاده استفاده میکردیم خدایا کاش باز اون دوران بیاد لاقل میدونیم چکار باید میکردیم که مدارک بالینی اماده کنیم ما که خالثانه رفتیم وای به حال این زمانه مخلص تمام رزمندگان محمد خیری