در کنار دوستان.به بهانه اولین سالگرد شهید ابراهیم مقامیانپور
در کنار دوستان
حاج ابراهیم ،
سفیر خوزستان : وقتی حاج مصطفی از ابراهیم می گوید دلم می لرزد یاد مجید و مش حمیدم می افتم با تمام وجود می فهم چه می گوید به گوشه ای از سخنان حاج مصطفی در آستانه سالگرد ابراهیم می پردازیم. چه نا باورانه یک سال گذشت از خبر رفتنت !
به هرکس گفتیم این پنجشنبه مراسم سالگرد شهادتت برگزار می شود ، گفت :
مگر یک سال گذشت …!
برای خاتواده و همه دوستان اصل رفتنت قابل پذیرش نیست چه رسد به اینکه بگوییم :
یک سال از شهادتت می گذرد …
هنوز در خواب و بیداریمان تو را می بینیم !
هنوز برای کارها و برنامه هایمان با تو مشورت می کنیم و تو کمک مان می کنی !
شب بعد از مراسم سالگردت تو را در خواب دیدم ، سرحال و سالم ! هیچ خبری از آثار شیمیایی ات نبود !
تاول های دستت ، گویی خوب شده بود ! در جمع دوستان بودی و همه از دیدنت خوشحال !
آیا از سفر برگشته بودی ؟ !
آیا رفتنت برای دوستان فقط یک خواب بود ؟ ! …
عصر پنجشنبه در شهید آباد چه غوغایی به پا کرده بودی !
همه دوستان و آشنایان دور و نزدیک را در آنجا جمع کردی …
همسر گرامی تان می گفت :
لحظه آخر با صدای بریده ، ابراهیم گفت :
مرا به دزفول ببرید و در کنار دوستانم دفن کنید !
حالا می فهمم چرا اصرار داشت که اینجا دفن شود !