شنی تانک

شنی تانک

http://www.blogfa.com/photo/s/sardarearvand.jpg

در شروع جنگ نحمیلی یک مسئله ای که خیلی حائز اهمیت بود موضوع آموزش در بین نیروهها بود خصوصآ آموزش های که بتواند سازمان رزم ارتش بعث عراق را از کار بیندازد و شاید خیلی از سلاحها برای سربازان ما و خصوصآ بسیجیان ما تازگی داشت و به نوعی میبایست در میدان رزم به پختگی و مهارت می رسیدند و هدف راوی عزیز این است که نیروههای که برای اولین بار سلاحی بدست می گرفتند و یا آموزشی خواص میدیدند ولی با توجه یه عشق به رهبر و کشور و آرمانهای خود و با توجه به کمبود سلاح و مهمات با تمام وجود آنرا یاد می گرفتند و بکار می بستند و گاهی نیروه های آموزش دیده برای اولین بار یک کلمه و یا واژه نظامی به گوششان می رسید و اینچنین بود که بارها در طول دفاع مقدس میشنیدیم که آرپی جی زنی که برای اولین بار آرپی جی بدست می گرفت مثل شیر بدنبال تانکهای دشمن می دوید یا غواصی که برای اولین بار در آب وارد می شد و حتی شنا کردن بلد نبود و شد غواص خط شکن فاو .و حقیقتآ چاشنی این آموزش ها آن غیرت و شجاعت رزمندگان در هشت سال دفاع مقدس بود

تقدیم به روح شهید محمد ملک زاده

شنی تانک

درتاریخ ۱۵/۱۱/ ۱۳۵۸یعنی حدوداً شش ماه و نیم قبل ازشروع جنگ به خدمت مقدس سربازی اعزام شدم (من جزء اولین سربازهای اعزام به خدمت در دوران اولین رئیس جمهور ایران بنی صدر بودم). حالا که سالها از آن دوران می گذرد خودم را موظف می­دانم تا بعضی از خاطراتم را صرفا بخاطر دستور رهبر عظیم الشأنمان و روشن شدن مواردی که نشان دهنده عدم آموزش صحیح،حداقل درنیروی زمینی در دورانی که من خدمتم راگذراندم(حدود یک سال بعد از انقلاب واوائل جنگ ) بازگو کنم تا نقش مردم وبسیج روشن شده، نسل بعدهم بدانند که چگونه مردم با چنگ و دندان این انقلاب و کیان کشور اسلامی ایران را حفظ کردند.

در آمادگاه۵۷۱ دزفول خدمت می کردم و وقتی جنگ شروع شد، بعد از مدتی با جمعی ازدوستان(هم خدمتی ها) دیگر به صورت داوطلبانه به جبهه (به لشکر ۲۱ حمزه(ع) ) اعزام شدیم .

ازدوستانی که به یاد دارم شهید سید محمد نژادغفار،شهید حسن طالبی فروآقایان محمدرضاهردوانه، حسین عزت فررا می توان نام برد. پادگان ۵۷۱، پادگانی پشتیبانی بود لذا ماموریت جنگی نداشت و من هم در گردان ترابری خدمت می کردم. وقتی جنگ شروع شد به گردانهای ما اعلام کردند که برای ضرورت و احتمال شرکت در جنگ هر گروهان می بایست یک نفر را برای آموزش آر پی جی۷معرفی کند.درگروهانی که محل خدمت من بود
(گروهان یکم ترابری) استوار دوم …… سرگروهبان بود و نمی دانم چرا از من خوشش

نمی آمد ،حتی یک روز از خودش پرسیدم می گفت که نمی دانم ولی ازقیافه ات خوشم نمی آید وهیچ وقت هم به من مرخصی نمی داد وهروقت می خواستم مرخصی بگیرم بدون اطلاع او از فرمانده گروهان سروان نیک نفس که بسیار انسان وارسته و با وجدانی بود و کینه ای از کسی نداشت و نه تنها من بلکه همه سربازها واقعا دوستش داشتند،مرخصی می گرفتم و یا بدون اینکه سر گروهبان …… مرا ببیند توسط منشی گروهان احمد دیزی ساز( که هنوز هم با هم رفاقت داریم) اسمم در لیست مرخصی نوشته می شد. ازطرف گروهان ترابری من برای آموزش (آرپی جی ۷) معرفی شدم. برای اینکه سرگروهبان…… می خواست هر جوری که شده از شر من راحت بشود و جالب اینجا بود که تا اواخر خدمتم هم مرا با یکی از سربازها که شباهتی با من نداشت ،از نظر فامیلی اشتباه می گرفت ومرا با نام جراح وآقای جراح را بهمنش صدا می کرد. برای اینکه آن روز اشتباه نکند، آمد و دست من را گرفت و گفت این سرباز را برای آموزش(آر پی جی۷ ) داوطلبانه بفرستید؟

من هم برای ارضای حس کنجکاوی البته به دستور سرگروهبان به طرف میدان آمادگاه که قراربود آموزش در آنجا انجام شودحرکت کرده و خودم را معرفی کردم. به ما گفتند که یک نفر ازنیروهای دکتر چمران از لبنان برای آموزش آمده حدود سی نفر سرباز دور هم جمع شده، حلقه بزرگی را تشکیل داده بودیم و مربی در وسط حلقه درباره آر پی جی ۷ توضیح می داد. من برای اولین باربود که درعمرم این اسلحه را می­دیدم. البته حتی آن زمان هم گلوله آر پی جی۷ را نیاورده بودند! من بعدا در جبهه با این اسلحه خشن وبی رحم آشنا شدم. مربی چگونگی تیر اندازی با آن را به ما آموزش می داد و البته به ما می گفت: که در حین شلیک باید یک نفر کمر شمارا بگیرد تا از عقب به زمین نخورید که بعدها عملا در جنگ چنین چیزی نبود و ما به تنهایی شلیک می کردیم!از جمله گفت با این اسلحه می شود تانک را ازکار انداخت. قبلا در مرکز آموزش ۰۵ کرمان دوران آموزشی خود راگذرانده بودم، ولی نه تانک راخوب می شناختم ونه تاآن زمان آرپی جی۷ دیده بودم البته من تانک را در دوران انقلاب دیده و از نزدیک درک کرده بودم که چه ماشین خطرناکی است ولی هرگز فکر نمی کردم آن همه عظمت با یک اسلحه به این اندازه متوقف بشه!

مربی به خوبی تمام نکات احتیاط و رفتار با این کوچکِ تانک کش را توضیح می داد از جمله در توضیحاتش گفت که اگر می خواهید تانک را از کار انداخته و زمین گیرش کنید سعی کنید شنی تانک را بزنید من که نمی دانستم شنی تانک کجاست، البته نه تنها من بلکه چند نفری هم که کنارم بودند معنی شنی را نفهمیدند و از طرفی خجالت می کشیدیم معنی آن را بپرسیم احساس می کردیم اگر مربی که ارتشی نبود این موضوع را بفهمد برای ما خیلی افت دارد.وقتی بعد از درس آزاد باش دادند با اصرار دیگر سربازها به سراغ افسری که ما را نظارت می کرد ومسئول ما در این آموزش بود رفتم و از ایشان پرسیدم که شنی تانک کجاست؟! فرمانده کمی فکر کرد و با ژست خاصی به من گفت: ((سرباز چطور نمی دونی! شنی همان موتور تانکه دیگه ! ))

و اینگونه نیروهایی که در روزهای آغازین جنگ به دنبال شنی تانک می گشتند به لطف خدا وهمت بلندی که داشتند ۸ سال باعث حیرت جهان شدند و اجازه ندادند حتی یک وجب از خاک این مرز و بوم به دست دشمن بیفتد .

شب تاریک وسنگستون ومو مست سبوازدست مو افتاد ونشکست

نگه دارنده اش نیکو نگه داشت وگرنه صدسبو نفتاده بشکست

برادرکوچک شما احمدرضابهمنش

خدایا چنان کن سرانجام کار توخشنودباشی ومارستگار

سیدعزیزاله پژوهیده

www.sardarearvand.blogfa.com

یک دیدگاه

نظری بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فارسی سازی پوسته توسط: همیار وردپرس