لطفا شرمنده این مادر شهید شوید!

 

شهردار بی خیال رو در روی یک مادر شهید؛

شهرری؛ باقر شهر؛انتهای خیابان پاسداران جنب یک انبار قدیمی خانه مادر شهید جمال همتی است. وقتی وارد شدیم باورمان نشد اینجا خانه مادر شهید است. فرشت ها کثیف و روغنی، دیوارها نامناسب، یخچال خالی، حیاط آلوده و مکانی برای گربه ها، بوی تعفن که حالت را بد می کند. البته تنها نبودیم چرا که نعمت الله ترکی بازرس سابق بنیاد شهید و معاون فعلی استاندار تهران هم به دعوت ما حاضر شده بود. سقف خانه نم کشیده و ترک خورده بود، قسمت هایی از دیوارها ریخته بودند و به دلیل بدهی، تلفن و برق خانه قطع شده و کولر هم سوخته بود.
لطفا شرمنده این مادر شهید شوید!
سفیر خوزستان بنقل ازپایگاه خبری تحلیلی جامعه/ سید هادی کسایی زاده/ شهید جمال همتی متولد ۱۳۴۶ بود که در سن ۲۰ سالگی به عنوان سرباز ارتش وارد مناطق عملیاتی خیبر شد و در همان عملیات به درجه رفیع شهادت نائیل شده و هم اکنون در قطعه ۴۰ ردیف ۱۹ نزدیک مزار شهید صیاد شیرازی دفن شده است.
این گزارش ماجرای زندگی مادر شهیدی است که در کربلا متولد شده و با شروع جنگ از خرمشهر به باقر شهر مهاجرت کرده است. او همراه دختر و نوه هایش و پسر جانباز اعصاب و روان خود در خانه ای با وضعیت اسفبار زندگی می کند. بعد از دیدن وضعیت زندگی مادر شهید، معنای سرِ راحت بر زمین گذاشتن را با عمق وجودت لمس می کنی اما خیلی از مسئولین وارد این خانه شده اند و شب، سرِ راحت بر زمین گذاشته اند، آن هم از نوع تختش. به این دلیل که بعد از ماه ها هنوز کشورجمشیدی مادر شهید جمال همتی با پسر جانباز ۲۵ درصد اعصاب و روان، دختر و دو نوه دختری اش با همان وضعیت به زندگی خود ادامه می دهند.

تا اینکه یکی از بسیجی‌های باقر شهر از وضع رقت بار خانواده شهید همتی با خبر می شود و به خبرنگاری گزارش می دهد تا اینکه سردبیرماهنامه شهدای اسلام به همراه مسئولان وارد خانه مادر شهید می شوند.

از هدیه همتی خواهر شهید علت کثیفی را پرسیدیم، گفت: برادرم که جانباز اعصاب و روان است اصلا بهداشت را رعایت نمی‌کند و با کفش داخل خانه راه می‌رود. خواهر شهید می گفت: حقوقی که از بنیاد می گیریم ۵۰۰ هزار تومان است و ۸۰۰ هزار تومان اجاره خانه می دهیم، فردی هم از نظر مالی کمک نمی کند، بقیه هزینه اجاره را از حقوق برادرم که ۲۵ درصد اعصاب و روان است پرداخت می کنیم،حتی یارانه هم نداریم. در این بین مادر می گوید، یک سال است که گوشت و میوه نخورده ام.

از وضعیت برادر جانباز اعصاب و روانش پرسیدیم که گفت: برادرم بی کار است و صبح ها تا عصر به خانه برنمی گردد، قرص هایش هم هر وقت که خودش بخواهد می خورد. خودم دو تا دختر دارم، ۱۸ ساله و ۱۰ ساله و از شوهرم به دلیل اعتیادی که داشت جدا شدم، شوهرم معلم بود.

از مادر پرسیدیم آخرین بار کی به بهشت زهرا رفتی؟ گفت: دلم خیلی برای جمال تنگ شده، یک سال است که به پسرم سر نزدم، پاهایم که از کار نیفتاده بود مدام می‌رفتم و قبور شهدا را می‌شستم. حالا خودش می‌داند که دیگر نمی توانم بروم.

مادر شهید می گوید: نامه به بنیاد شهید نوشتم و دو میلیون درخواست کردم اما هیچ خبری نشد. پسرم سرباز ارتش بود ولی هیچ کسی از ارتش هم به ما سر نزد. خیلی ها به خانه ما آمده اند و عکس و فیلم گرفتند حالا آمدن شما فایده ای هم برای من دارد؟ وضع زندگی من این است، فشار خون و قند دارم.

پرسیدیم اگر رئیس جمهور رو ببینی چه حرفی داری؟ گفت: میروم خدمتش و درد دل می کنم که تا کی باید بدبختی بکشم و برای ۵۰ تومان به همه رو بزنم؟

گفته های مادر شهید معاون استاندار را به درد آورد و مهندس نعمت الله ترکی در مکالمه تلفنی خود با یکی از مسئولین گفت: الان خانه یک مادر شهید هستیم که اگر بیایی و ببینی، هر دو از پستمان باید استعفا بدهیم. بعد یکی یکی مسئولان آمدند از استاد فرج شهردار باقرشهر تا بخشدار شهر و حتی برادر امام جمعه!

سردبیر ماهنامه شهدای اسلام از استاد فرج شهردار باقر شهر سوال کرد آیا می دانستید این مادر شهید این وضعیت را دارد برای او چه کردید؟ گفت: کمک های ما در حد متعارف انجام شده و تا می توانستیم کمک کرده ایم. اما بر خلاف گفته های وی، دیده ها چیز دیگری را نشان می داد و اوضاع و احوال این خانه و خانواده از وضعیت قرمز هم گذشته بود.

ترکی معاون استانداری تهران گفت: یک خانه در اسرع وقت در همین محله اجاره کنید، وسایل مورد نیاز هم تهیه کنید، اگر نیاز به پرستار هم داشت رسیدگی کنید و یک شغل مناسب هم برای خواهر شهید دست و پا کنید. معاون استاندار دستورات را صادر کرد و در کوتاهترین زمان مبلغ اختصاص یافت. ولی جالب اینجا بود که شهردار تا مبلغ اختصاص پیدا نکرد دست به کار نشد!

برچسب ها:,

نظری بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فارسی سازی پوسته توسط: همیار وردپرس