محرم اون سالها
یاد اون سال های دفاع مقدس بخیر …
سفیر خوزستان نقل از وبلاگ رهسپار قدیمی: سپاه دزفول ، صبح عاشورا هیات سینه زنی راه می انداخت و بچه های سپاه همگی با لباس فرم در صفوف منظم در مراسم عزاداری شرکت می کردند . وقتی هیات به امامزاده رودبند می رسد نظم صفوف بهم می خورد و دیگر کسی توجهی به صدای بلندگوی هیات نداشت . من یا یکی دیگر از بچه ها روی دوش عزاداران دم می گرفتیم :
باز چه شور و محشر است
قتل علی اکبر است
از اول تا انتهای هیات در حال هروله و شور سینه زنی می شدیم و می خواندیم :
روزعاشوراست امروز
نوحه گر زهرا ست امروز
و دم می گرفتیم برای علمدار کربلا و سقای طفلان که :
بعد عباس علمداری نی
سی یتیمون دگه اُ آری نی
و وقتی به خیمه گاه می رسیدیم به سر و سینه می زدیم و می خوانیدیم :
ای واویلا خیمه گاه خالیه
یادش بخیر :
شب عاشورا که می شد بچه بسیجی ها با همان لباس خاکی جبهه ، هیات سینه زنی راه می انداختند و از مسجد امام حسین (ع) شمالی تا مسجد امام حسین (ع) جنوبی ، مسیر عزاداری روزهای تاسوعا و عاشورا را طی می کردیم .
یزله بود و سینه زنی . نوحه ها شور بود و شانه های بچه ها جای نوحه خوان . یکی می خواند :
بعد عباس شکست پشت حسین
و آن دیگری نوا سر می داد :
کاش کربلا پی ات بیدم حسین
ای کاش بسیجی می ماندیم ، ای کاش . . .