من امشب همه زخمهایم را با خود آورده ام
من امشب همه زخمهایم را با خود آورده ام تا شریک و شاهد سالهای غربتم باشند. من امشب با بغضی که سالهاست در گلویم آشیانه کرده آمده ام تا خود را از هق هقی که می آید و نمی آید رها کنم. من امشب با شانه هایی خسته از باری گرانسنگ آمده ام شانه هایی که بر آنها نشانی از رعنا قامتان این محل نقش بسته است و همین چندی پیش بود که یکی از آن کربلاییان را که او را خوانده بودند بردیم و در خاک کردیم. ابراهیم را می گویم که بی خبر رفت و من امشب همه دردم و یکی بگوید من با اینهمه زخم و درد و داغ چه کنم
بچه های همین محل را یکی یکی از کرخه و شوش و آبادان و مجنون و اروند و شلمچه و فکه آوردند و نیاوردند و ما مانده بودیم با نگاهی حسرت بار و عطشی که هیچکس سیرابمان نکرد. ما در فراق همه این چهره هایی که زینت محله شده اند صبور بودیم. یکی که می افتاد یکی دیگر تفنگش را برمی داشت. چفیه و کوله پشتی های دوستانمان را به رسم یادگار با خود به جبهه می بردیم تا به نیابت از دو نفر بجنگیم. اما وقتی خانه ها بر سر فرزندانمان آوار شد، خدایا شکستیم. ما آن روز با پنجه هایمان ذره ذره خاکها را کنار زدیم تا برای پدر، مادر، خواهر و برادر و فرزندانمان راهی برای نفس کشیدن باز کنیم . هر چه چنگ زدیم و خشت و خاک کنار زدیم سودی نداشت و پنجره ای باز نشد که نشد. ما آن روز وقتی از رستاخیزخفتگانمان ناامید شدیم بر خرابه های همین محل نشستیم و گریستیم و گریستیم و فریاد کردیم که خدایا این چه بازی با ما روزه داران است و من امشب فراوان آشفته ام و آمده ام تا همه بغض های اینهمه سال را یکجا بگریم.
و چه شبی است امشب. محفل امشب تجسم بازماندگان کربلاست و مگر نه این است که سه روز بعد از آن روز بزرگ آمدند و همه شهدای کربلا را دفن کردند و مگر در کربلا کسی ماند که عاقبت خاکش نکرده باشند. راستی کسی از حبیب و احمد و باقر و مجید خبر دارد؟ خمینی بزرگ درست می گفت که تاریخ ، بجز یک دوره از صدر اسلام جوانانی اینچنین برومند و عاشق شهادت بخود ندیده است و گفت شما ای ملت مجاهد، در زیر پرچمی میروید که در سراسر جهان مادی و معنوی در اهتزاز است، بیابید آن را یا نیابید، شما راهی را میروید که تنها راه تمام انبیا ـ علیهم سلام الله ـ و یکتا راه سعادت مطلق است. در این انگیزه است که همه اولیا شهادت را در راه آن به آغوش میکشند و مرگ سرخ را «احلی من العسل» میدانند؛ و جوانان شما در جبههها جرعهای از آن را نوشیده و به وجد آمدهاند و در مادران و خواهران و پدران و برادران آنان جلوه نموده و ما باید بحق بگوییم « یا لیتنا کنّا معکم فنفوز فوزاً عظیماً ». گوارا باد بر آنان آن نسیم دلآرا و آن جلوه شورانگیز.
خدایا هر چه دادیم بپذیر و کمکمان کن تا قلبمان آرام شود.
نقل از وبلاگ دست نوشته ها
درباره نویسنده
نوشتن دیدگاه
شما میتوانید از تصاویر مخصوص خود در قسمت نظرات استفاده نمایید برای اینکار از وب سایت آواتارکمک بگیرید .