تاریخ سینما و تلویزیون ایران او را مارمولک فیلمسازان کشورمان لقب خواهند داد. این را می گویم تا اگر آقای تبریزی شهامت شکایت از این حقیر را دارد اقدام کند تا پَته های پنهان او را بیشتر مورد ارزیابی قرار دهیم.
استقبال خوانندگان محترم دیسون، بنده را مجاب نمود که بنویسم آنچه را که میخواستم بگویم . مطلب طولانی است به بزرگواری خودتان ببخشید و با حوصله بخوانید. خواهشمندم به هیچوجه با گوش «احساسات» مطلب را مطالعه نفرمایید بلکه کاملا به دیده تعقل به آن نگریسته و آگاه باشید که نویسنده نیز بی هیچ احساسات شخصی برای نوشتن آن دست به قلم برده(یکی از دلایل تأخیرم در نگاشتن مطلب همین بود که احساسات را در نوشتن مطلب تعطیل کنم)
ضمناً : مطلب به مرور تکمیل خواهد شد..
***
مقدمه:
مقام معظم رهبری در سال ۸۵ ، تلاش دشمنان برای تشنجآفرینی و تحریکات قومی و مذهبی را آخرین تیر ترکش آنان بر ضد نظام و مردم دانستند و فرمودند : دشمنان این ملت به صراحت اعلام کردند، مبالغی را برای مقابله با ملت ایران اختصاص دادهاند اما مانند همیشه با تحلیل غلط در منطقهای گام گذاشتند که محور و صاحب انقلاب است بنابراین این حرکت نیز به طور قطع با شکست مواجه خواهد شد
سخن اول
تمام ملتهای تاریخ(من جمله ملت ایران) همواره خادمان و خائنانی در خود داشته اند.
در خصوص ایران به جرات میتوان ادعا کرد که آمار خائنین غالبا کمتر از خادمین بوده است و شاید یکی از رموز پایداری تمدن ایران در قیاس با تمدنهایی همچون چین و مصر، همین باشد.
لکن نمیتوان منکر شد که خائنین تاریخ ایران(از آنان که زنده اند تا آنان که در عالم برزخ منتظر روز حساب هستند) از زیر بته درنیامده و هرکدام متعلق به یک منطقه و یا یک قوم مشخص از سرزمین ایران بوده و هستند. همانطور که خادمان ملت ایران در طول تاریخ این دیار، هرکدام از یک گوشه ی ایران سربرآوردند.
گاهی قوم کُرد به خواسته ی شاه ترک زبان ایران(شاه عباس کبیر) منطقه اجدادی خود را برای حراست از مرزهای ایران رها کرده و در شمال خراسان مستقر شده و برای همیشه با خاک کردستان وداع میکند تا ازبک های مهاجم را سر جایشان بنشانند(که این از خود گذشتگی ایل کُرد را هنوز که هنوز است نتوانسته ام درک کنم.)
گاهی از همان قوم کرد خالوقربانی پیدا می شود که سر میرزا کوچک خان را بریده و برای رضاخان به هدیه میبرد و درجه سرهنگی میگیرد.
گاهی از قوم ترک و ترکمن خانواده ی قاجارها بیرون میزند که خائنینی همچون فتحعلیشاه و ناصرالدین شاه و .. را تقدیم تاریخ پر از درد این مملکت میکند و گاهی همان قوم ترک فرزندان رشیدی همچون ستارخان و شیخ محمد خیابانی و سید علی خامنه ای(مدظله) و مهدی و حمید باکری را روانه ی عرصه فداکاری و خدمت به وطن می کند.
گاهی از قوم عربهای ایران دست نشانده ی انگلیسی های خبیث (خزعل) سربلند کرده و برای جدایی خوزستان از پیکره ایران خونها میریزد گاهی سردار هور(شهید علی هاشمی) بر تارک سرداران ایران میدرخشد.
گاهی از قوم بلوچ شهید علیرضا ریگی متولد می شود گاهی هم کسی چون عبدالمالک ریگی.
آیا کسی منکر خیانت شاهپور بختیار به ملت ایران و نوکری وی برای رژیم سفاک پهلوی است؟ همانطور که تمام ملت ایران به نام نامی شهید علیمردانخان بختیاری می نازند، آیا یکی از سرهنگ های رضاخان که علیمردانخان را محاصره کرده و وی را تحت حمله قرار داد نام و نشانش بختیاری نبود؟
خطه ی دلاور خیز شمال ایران همانطور که میراز کوچک خانی داشت خائنی چون رضاخان را از دل جنگلهای آلاشت بیرون نداد؟
سوال : آیا خائن بودن قلیلی ایرانی در میان مناطق مختلف کشور عزیزمان به معنی خائن بودن تمامی مردم آن مناطق است؟
البته که خیر!
مردم ایران به خادمانش شناخته می شود نه خائنانش.
البته شکی نیست که برخی از شخصیت های تاریخ این کشور هنوز که هنوز است آنطور که باید برای عامه ی مردم کدگشایی نشده اند.
بالاخره مصدق خادم بود یا شهید دکتر حسن آیت راست می گوید که در کتاب «چهره ی حقیقی مصدق السلطنه» وی را به طور مستند موشکافی کرده و اسناد خائن بودنش را مدعی می شود؟
بالاخره بقایی حزب زحمت کشان را به دستور اجنبی راه انداخت و دستش در دست بیگانه بود یا خیر؟
آیا او دچار انحطاط اخلاقی(همجنسبازی) بود یا خیر؟
آیا او ترورهای مشکوک را بنفع رژیم و بیگانگان طراحی و ساماندهی کرد یا خیر؟
آیا …آیا..
آیا کسی که عضو رسمی لژ فراماسونری پاریس بود اسلامش زیر سوال نیست؟ یا صرفا بخاطر عنوان خان بودنش برای فلان قوم باید از فراماسون بودنش صرفنظر کرد؟
آیا مدالهای درخشان قجری بر سینه این «خان» درخشان تر است یا عمامه ی نورانی حضرت آیت الله بروجردی(ره)؟
این بخش از مطلب را اینگونه به پایان میبرم که هیچکس حق ندارد چهره ی خائنینی که در طول تاریخ ایران نان را به نرخ روز خورده اند و به تاریخ این سرزمین خیانت کرده اند را در چشم ملت ایران، بزک کند.
زیبانمایی شخصیت ها فقط و فقط شایسته آنان است که خادم بودنشان برای این ملت اظهر من الشمس است و این قلم معتقد است اگر خادمی پس از یک میلیون خدمت به ایران، آگاهانه اقدام به یک خیانت ملی نماید اجر و آبروی تمام آن یک میلیون خدمتش برباد است.
شیرعلیمردان خان بختیاری کسی بود که آخرین جمله اش در لحظه اعدام این بود : «زنده باد ایران»
سخن دوم
روزی در قبرستان بقیع با یکی از علمای وهابی که به زبان فارسی مسلط بود(افغانی الاصل بود) مشاجره داشتم و وقتی که به روحانیت و علمای قم حمله کرد و من قصد محاجه و دفاع را داشتم او گفت : مگر فیلم مارمولک را ندیده ای؟
و اینجا بود که از ته دل کمال تبریزی را لعنت کردم.
من از زمان اکران این فیلم، آزرده دل بودم و راستش را بخواهید پرویز پرستویی هم از چشمم افتاد اما آنروز در بقیع وقتی طعنه ی سنگین آن وهابی و تحقیر روحانیت مظلوم کشورم را شنیدم کمال تبریزی را لعنت کردم.
بنده سالهاست که شخصیت اسعدبختیاری و عملکرد او را در انقلاب مشروطه خوانده ام و برایم نکته ی پنهانی ندارد اما قرار دادن موذیانه دیالوگی که دو لبه باشد و قابلیت تعمیم به تمام هموطنان بختیاری را داشته باشد را نه بخاطر دفاع از اسعد بختیاری بلکه به دلیل آنکه تعمداً از سوی کمال تبریزی در فیلم گنجانده شده نمی بخشم و به بختیاری ها حق میدهم ناراحت باشند.
به عنوان یک فیلمساز هم عرض میکنم : محال ممکن است کمال تبریزی در حین خواندن فیلمنامه (چه برسد به ساخت و تولید) برایش قابل پیش بینی نبوده باشد که این دیالوگ چه تبعاتی خواهد داشت.
بنابراین کمال تبریزی دو راه بیشتر ندارد : یا اینکه اعتراف کند که از سوی چه کسانی(خارج از صداوسیما) دستور داشته تا این دیالوگ را بسازد و یا اینکه بپذیرد که سواد و فهم رسانه ای نداشته و ندارد و تمام فیلمهایش را تاکنون دیگران ساخته اند و صرفاً نام او را به عنوان کارگردان بر پیشانی فیلمها نشانده اند.
و اما صداوسیما :
آنچه مبرهن است در ممیزی های لازم برای روی آنتن رفتن این دیالوگ اهمالهایی صورت گرفته که الحمدلله ریاست رسانه ملی دردیدار با مردم مسجد سلیمان گفت : همکارانم را به این خاطر هرگز نبخشیدم.
پس خدارا شکر که آقای ضرغامی خودش به این موضوع آنگونه که صلاح میداند رسیدگی خواهد کرد.
اما کمال تبریزی بداند که با یک عذرخواهی ساده نمیتواند دل مردمی را که تعمدا شکسته به دست بیاورد و تاریخ سینما و تلویزیون ایران او را مارمولک فیلمسازان کشورمان لقب خواهند داد.
این را می گویم تا اگر آقای تبریزی شهامت شکایت از این حقیر را دارد اقدام کند تا پَته های پنهان او را بیشتر مورد ارزیابی قرار دهیم.
مگر اینکه کمال تبریزی علناً از عرصه فیلمسازی کناره گیری کرده و اعتراف به نداشتن سواد فیلمسازی نماید تا این قلم، بلندترین عذرخواهی سایبری را از ایشان بابت اتهام «تعمد در آن دیالوگ» نزد خلق داشته باشد.
نقل ازوبلاگ “دیسون”
سلام
این آقای فیلم ساز کی بود که خود را معرفی هم نکرد؟از این قضاوت نپخته در باره کمال تبریزی می توان به ارزش نوشته شما پی برد….
…………………………………………………………………
سلام خدمت آقا حمید
همانطور که در متن خبر آورده شده مطلب از زبان وبلاگ دیسون است مدیر این وبلاگ آقای مهران موزون است