معنی تیر و ترکش

مجروحیت برادر محمدرضا هردوانه(صابر)

عملیات  ۱۳۵۹/۸/۹منطقه غرب کرخه

به گزارش سفیر به روایت از برادر رزمنده و جانباز احمد رضا بهمنش : من(راوی)، سید محمد نژاد غفار (در ادامه جنگ به شهادت رسید) و محمد رضا هردوانه (صابر) به صورت داوطلبانه درجبهه غرب کرخه مشغول خدمت بودیم. در صبح روز ۱۳۵۹/۸/۹ عراقی­ها حمله ای را علیه نیروهای ما آغاز کردند. درگیری بشدت ادامه داشت. سید محمد نژاد غفار که حکم بزرگ ما را داشت زخمی شده بود و ما بشدت تحت تاثیر این موضوع قرار گرفته بودیم و به تیر اندازی ادامه می دادیم شاید یک نوع حس انتقام جویی هم در من ایجاد شده بود.

images

من و محمدرضا هردوانه (صابر) کنارهم در حال تیر اندازی بودیم که محمدرضا گفت احمد دیدی گلوله آر پی جی از بین ما رد شد! بلافاصله محمدرضا از ناحیه شکم تیر خورد و متاسفانه به پایین تپه به سمت عراقی­ها افتاد- او قاری قرآن بود (هم در مراسم صبح­گاه پادگان و هم در سنگر) – من هم بدون معطلی پریدم پایین دنبالش. از محمدرضا خون زیادی رفته بود و در حال خواندن شهادتین بود با وجودی که جثه لاغری داشت اما خیلی سنگین به نظر می رسید هرچه اصرار کردم که بلند شود، تکان نمی­خورد و فقط شهادتین می خواند با فریاد به او گفتم: (( کمک کن ببرمت آن طرف بعد خواستی شهید بشی اونجا شهید شو!)) بلندش کردم و با هر زحمتی که بود به پشت خاک ریز رفتیم.

گروهبانی که با ما خدمت می کرد به کمکم آمد تا محمد رضا را سوار آمبولانس کردیم بعدا که محمدرضا را دوباره دیدم گفت که تیر به طحالش خورده و طحالش را در آورده اند در ضمن تمام لباسم خونی شده بود و یکی دو روز مجبور شدم با همان لباس نماز بخوانم. همان طور که قبلا گفتم نماینده ای که از تهران آمده بود به ما گفت که شما از خود شجاعت به خرج دادید و از دشمن وگلوله ها و حتی از ترکشها نترسیدید ولی آن بنده خدا نمی دانست ما تا آن روز معنی ترکش را نمی دانستیم !!!

 

۳ نظرات

نظری بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فارسی سازی پوسته توسط: همیار وردپرس