آبرسانی به جبهه
سفیر خوزستان نقل از وبلاگ رهسپار قدیمی : یکی از کار های پشتیبانی و تدارکات در جبهه ها ، آبرسانی به رزمندگان بود ، در حالتهای آفندی و پدافندی نیروها نیازمند آب بودند و اینکار معمولا توسط تانکر های آبرسان صورت می گرفت .
نوجوان پانزده شانزده سالی در تدارکات لشکر خدمت می کرد به نام حسنی که مسئولیت آبرسانی را بعهده داشت . وظیفه او سرکشی به یگان های تابعه لشکر بود تا چنانچه نیاز به آب داشتند با اعزام تانکر های آبرسان مشکل آنها را حل کند .
برای این کار حسنی یک موتور تریل داشت که وقتی سوار آن می شد بزور پایش به زمین می رسید . پسری زرنگ و زبل ، پر انرژی و فعال .گمان می کنم اهل اصفهان بود .
در عملیات رمضان که اتفاقا در تیر ماه سال ۶۱ صورت گرفت . با آن هوای تیر ماه خوزستان نیاز به تعریف و توصیف ندارد ، معلوم است که نیاز آبی نیروها چقدر زیاد است .
یک روز در محوطه تدارکات لشکر بودم ، یکی از رانندگان تانکرهای بزرگ آب ( بنز ده تن ) با عصبانیت فریاد می زد : این حسنی کجاست ؟ ! باید امروز او را بکشم ! با کامیون او را زیر می کنم ! این پسره … !
گفتم : عمو جان خسته نباشی ! چه شده چرا عصبانی هستی ؟
گفت : صبح زود حسنی آمد و گفت بچه ها توی خط آب ندارند برایشان آب ببر .
گفتم آقا جان ماشین من بزرگه اگه توی خط برم دیده می شه خطرناکه ! حسنی گفت : نه مشکلی نیست خط مقدم خاکریز داره و تانکر آب بچه ها هم پشت خاکریزه . من خام حرف این الف بچه شدم و رفتم بطرف خط . هنوز به خط نرسیده بودم که عراقی ها با موشک تاو و خمپاره مرا زیر آتش گرفتند و من مجبور شدم برگردم … می دانی چرا بخاطر اینکه ارتفاع خاکریز تا نصف ماشین من هم نمی شد !
وقتی این حرف را زد توی دلم به کار حسنی خندیدم و گفتم : چه دل گنده ای دارد این حسنی …