شهید مسعود توتونچی در کنار سردار شهید احمد سوداگر
هرگاه بیاد شهید مسعود توتونچی می افتم ناخودآگاه قصه مصعب بن عمیر در ذهنم تجلی می کند .
سفیر:مصعب از اصحاب پیامبر اکرم (ص) بود . اشراف زاده ای که هرگاه از کوچه های مکه عبور می کرد بسیاری از جوانان از روی حسرت به او نگاه می کردند و آرزو داشتند ای کاش یک روز به جای او بودند . اما همین اشراف زاده مکّی در زمان شهادتش کفنی هم نداشت و عاقبت او را در عبای پیامبر (ص) دفن کردند .
مسعود جوان بود و زیبا و اشراف زاده ! اما در عین حال ساده بود و بی آلایش . با چهره ای متبسم و گیرا . حضورش در صحنه های انقلاب و جنگ به ما می فهماند که ظواهر دنیا برایش ارزشی ندارد .
یکی دیگر از ستارگان آسمان ذخیره سپاه دزفول ، شهید مسعود توتونچی است .
برادرعزیزم حاج حمید می گوید :
” اولین جایی که با او آشنا شدم پادگان کرخه بود . دوره آموزشی نیروهای ذخیره سپاه دزفول – تیرماه ۱۳۵۹ – یک جمع صمیمی که با همدیگر اعزام شده بودیم ، مسعود در بین بچه هاشاخص بود زیرا بعد از اتمام کلاس های آموزشی هرگاه دور هم جمع می شدیم مسعود شروع به صحبت می کرد و خستگی را از تن بچه ها بیرون می کرد . آموزش های سختی بود پاهای خیلی از بچه ها تاول زده بود اما مسعود با اینکه از خانواده ای مرفه بود اما اراده ای قوی داشت و خسته نمی شد . مصصم بود برای دفاع از انقلاب و نظام و هیچگاه از سختی های آموزش شکایت نکرد . “
اوایل جنگ بود . روزی در مسجد امام حسن عسکری (ع) که مقر نیروهای ذخیره بود نشسته بودم ، مسعود آمد درحالی که اسلحه ژ۳ در دست داشت و تجهیزاتش هم بسته بود . لباس های بسیجی که به تن داشت خیلی گشاد بود گفتم این لباس خیلی بی ریخت شده خوب است کمی آن را تنگ کنی تا بهتر شود ! خندید و گفت : نه این جوری بهتره ! با این لباس احساس سادگی می کنم . . .
او حتی در پوشیدن لباس هم دقت داشت تا خدای نکرده نسبت به دیگران برتری نداشته باشد .
مسعود یکی از فاتحان بهشت در عملیات فتح المبین بود که
در تاریخ دوم فروردین ۱۳۶۱ به شهادت رسید .
نقل از وبلاگ رهسپارقدیمی