درد دل یک دوست
محمود ملکوتی فر معروف به استاد محمود متولد ۱۳۴۰در دزفول و فرزند درویش محمد بود . مثل همه ما در یک خانواده پر جمعیت و سنتی مذهبی پرورش یافت . از همان دوران کودکی با روضه خوانی و مداحی اهل بیت آشنا و دلگرم بود. برای اینکه بتواند برای تامین امرار معاش خانواده و زنده ماندن کمکی به پدرش کرده باشد ترک تحصیل نموده ودر یک کارگاه تعویض روغن مشغول بکار شد . محمود خیلی زود توانست تبدیل به یک استاد کار مجرب شده و یک کارگاه برای خود و برادرانش تاسیس نماید.
شروع تظاهرات مردمی بهانه ای شد تا محمود نیز تمام ناملایمات و نارضایتی های زندگی را تبدیل به نفرت از حکومت کرده و با مشت گره کرده بر سینه استبداد و خودکامگی زده وهمراه با موج عظیم مردمی بر علیه نظام ستم شاهی قیام نماید . و پس از پیروزی انقلاب برای سرو سامان دادن به نیازهای مردم ، یکی از اعضای همیشه حاضر در صحنه بود .
روزها بدنبال حل مشکلات و شب ها نیز مشغول نگهبانی شبانه برای تامین امنیت و آسایش مردم با هر وسیله ممکنه بود . با حمله عراق به کشور و شروع جنگ ،محمود از اولین جوانانی بود که وارد بسیج شد . ابتدا با توجه به ایجاد رعب و وحشتی که بر شهردزفول مستولی و باعث تعطیلی تمام مراکز تامین غذا و مایحتاج روزانه شده بود ، هر روز مقادیر زیادی غذای گرم از پایگاه هوایی دزفول تهیه و بین مردم منطقه توزیع می کرد .با فراخوانی جوانان به جنگ ، محمود از جمله اولین کسانی بود که در جبهه حاضر شد و فعالیت خود را در مناطق پدافندی جنوب آغاز کرد .
استاد محمود علاوه بر حضور فیزیکی خود در جبهه ، تاثیر بسزایی در جذب نیرو و پیوستن جوانان به خیل رزمندگان داشت . اولین تیر دشمن در عملیات بستان به ماهیچه پای محمود اصابت کرد ولی این جراحت باعث نشد که منطقه عملیاتی را ترک کند و با همان پای پانسمان شده تا آخر عملیات و تثبیت مواضع بدست آمده به حضورش ادامه داد . استاد محمود برای تکمیل ایمان و معرفت تصمیم به ازدواج گرفت ولی تشکیل خانواده باعث جدایی او از جبهه و جنگ نشد و همچنان حمایت مادی و معنوی او به خانواده ادامه داشت .
همسر مومنه ایشان همچون همرزمی دلیر ، حامی و مشوق حضور وی در جبهه های جنگ بود و هیچ وقت شاکی و دلتنگ شوهر در گذران زندگی و تحمل کاستی ها و وحشت بمباران و موشک باران شهر توسط ارتش بعث نبود . محمود سنگ صبوری مطمئن و حامی دلسوز اعضاء خانواده و کلیه دوستان و آشنایان بود . با شادی آنها خوشحال و ناراحتی دیگران او را غمگین می نمود . هیچ سائل و محتاجی دست خالی از کارگاه اوبیرون نمی رفت . در عملیات والفجر ۸ ، در منطقه اروندکنار به همراه همرزم همیشگی خود ، برادر جانباز علیرضا عادلپور در اثر بمباران شیمیایی منطقه ، بشدت مورد مصدومیت قرار گرفته که مجبور به بستری شدن چند روزه در کمپ ش.م.ر- شدند ولی بخاطر اهمیت حضور ایشان در بهداری رزمی لشکر ، از اعزام به بیمارستان خودداری نموده و به مقر برمی گردند .
و همواره تا پایان جنگ و دفاع مقدس با حضور در جبهه ها و همکاری با سپاه به تعهدات اسلامی خویش پایبند بودند.محمود در خلال عملیات ها تمام وقت خود را صرف پیگیری امور مجروحین در بیمارستان ها و همچنین مراسم تدفین و بزرگداشت شهدای عزیز می نمود . سرکشی به خانواده شهداء و برگزاری مراسمات مذهبی مهمترین برنامه زندگی این بزرگوار بود . پس از جنگ با تشکیل گردان های عاشورا ، باز هم استاد محمود بود که مسئولین سپاه او را فراخوانی نموده و لبیک گفتن وی باعث تعجب هیچکس نشد چون او همیشه اولین بود .
محمود از اول تشکیل گردان به عنوان مسئول تدارکات و جانشین فرمانده ایفای نقش کرد . طی سال های پس از جنگ با توجه به مصدومیت شیمیایی و اصابت تیر، هر چند در عذاب بود ولی هرگز به دنبال تشکیل پرونده و مداوای جراحات از طریق بنیاد نبود و یا شاید اگر هم پیگیر می بود، از طرف مسئولین انکار می شد که ایشان روزی رزمنده بوده اند !! محمود همیشه با عوارض مسمومیت شیمیایی در جدال بود و بدون هیچ چشمداشتی به عنوان یک بیمار عادی به مراکز درمانی مراجعه می کرد و به همین خاطر است که پس از گذشت سال ها هنوز هم پرونده جانبازی ایشان در دست اقدام و بررسی می باشد .
استاد محمود درشامگاه ۹/۹/۹۰ همزمان باسالگرد عملیات بستان به علت عوارض شیمیایی در بیمارستان اهواز به لقاءالله پیوست. با توجه به اینکه وضعیت جسمانی و سلامتی همرزم دیگرمان ، برادر جانباز علیرضا عادلپور نیز بهتر از ایشان نمی باشد ، انتظار می رود که مسئولین دست اندرکار قدری به فکر بازماندگان جنگ تحمیلی باشند و قبول کنند که وجود اینهمه سردار و سرتیپ، مرهون فداکاری ها و رشادت های این جانبازان بسیجی گمنامی است که در گوشه و کنار مملکت اسلامی ، مظلومانه در حال جان دادن هستند.
روحش شاد و راهش پررهرو باد . همرزم دیروز و داغدار امروز
عبدالمجید صالحی
با سلام و ادب و احترام
شهید محمود ملکوتی فر یکی از شهدای مظلوم دزفول است که با رفتنش داغی بر دل خانواده و همرزمانش گذاشت. او ایثارگری را تمام و کمال معنا کرد اما مسئولین چگونه به او پاسخ دادند!
مانند محمودها در این مملکت اسلامی زیاد است ، خدا کند مسئولین برای رضای خدا که شده دست از بازی های بچه گانه بردارند و حرف های الکی نزنند و به صورت واقعی به فکر حل مشکل عزیزان رزمنده و جانباز باشند تا در روز قیامت به درگاه خداوند جوابگو باشند.
شادی روح همه شهدا ، خصوصاً شهید محمود ملکوتی فر و سلامتی همه جانبازان ، خصوصاً جانباز عزیز علیرضا عادلپور صلوات.
والعاقبه للمتقین – یاحسین(ع)
……………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………..
سلام حاجی بزرگوار
درود بر شما امثال ملکوتی و عادلپور در این شهر زیاد هستند ولی ظاهرا مسئولین تصمیم خودشان را گرفته اند تا این عزیزان فراموش شوند