سرخط خبرها
پیام قرارگاه سفیران ایثار خوزستان بمناسبت ۱۵ آبانماه سالروز تآسیس رادیو دزفول به گزارش روابط عمومی قرارگاه سفیران ایثار خوزستان ۱۵ آبانماه ۱۴۰۴ مصادف است با چهل و پنجمین سالروز تآسیس رادیو دزفولشاید کسی فکر نمیکرد دستگاه فرستنده رادیویی که در ۱۵ آبانماه سال ۵۹ به لحاظ شرایط جنگی با کمترین امکانات کار خود را آغاز کرد تا اینقدر پیشرفت داشته باشد رادیویی که زمانی فقط اطلاعیه های خیلی مهم و نهایتآ وضعیت های جنگی را پخش میکرد امروز بجایی برسد که بیش از ۴۰ برنامه، میان برنامه و مراسمات مختلف را پوشش و پخش نماید.بارها برای این مونس مردم قهرمان و شهید پرور برنامه ریزی نمودند تا این میراث گرانبها را از این دیار ببرند ولی هر بار مسئولین و مردم خصوصآ مرحوم حضرت آیت اله قاضی دزفولی محکم و استوار مانع اینکار میشدند.در طول دوران فعالیت رادیو دزفول خادمین مخلص زیادی برای بر پا داشتن این همدم مردم تلاش های فراوان کرده اند و میکنند و در این راستا شهدای عزیز رادیو دزفول《شهیدان غلامرضا عارفیان و سید مهدی غفاری》بشهادت رسیدند و امروز نام رادیو دزفول به نام این شهیدان معظم و تلاش خادمین گمنام آنهایی که در قید حیات نیستند از جمله (زنده یاد مسعود قمر) و آنهایی که در قید حیات هستند گره خورده است.قرارگاه سفیران ایثار خوزستان از تلاشهای همه عزیزانی که برای حفظ و عزت این رادیو از هیچ کوششی دریغ ننموده اند سپاسگزاری نموده و از خداوند منان برای همه آنها آرزوی سلامتی و عاقبت بخیری را دارد. روابط عمومی قرارگاه جهادی، فرهنگی سفیران ایثار شهرستان دزفول#راهپیمایی #سیزده_آبان دانش آموز خوزستانی از دیار مقاومت و پایداری دزفول،موفق به کسب رتبه برتر چهارمین جشنواره ملی افتخار من شددرخشش نام دزفول در اختتامیه چهارمین جشنواره‌ای ملی افتخار من بار دیگر رقم خورد؛ سید امیرعلی پژوهیده، دانش‌آموز دزفولی، با ثبت خاطره‌ای از پدربزرگ خود، سید عزیزاله پژوهیده،جانباز دفاع مقدس،موفق شد عنوان رتبه برتر این جشنواره را در سطح استان خوزستان و کشور کسب کند.به گزارش پایگاه اطلاع رسانی سفیران ایثار خوزستان،در میان صدها خاطره‌ ثبت شده از روزهای حماسه، صدای یک نوه از دزفول بلند شد؛ سید امیرعلی پژوهیده، دانش‌آموزی از نسل امروز، با ثبت خاطره‌ ای از پدربزرگ خود، سید عزیزاله پژوهیده، جانباز دفاع مقدس،دل‌های داوران جشنواره ملی «افتخار من» را ربود و افتخاری دیگر برای دزفول رقم زد.این خاطره، با عنوان «ایثار پدر بزرگ»، از میان صدها اثر در مرحله‌ استانی خوزستان جزء برگزیده استانی شد و در مرحله‌ کشوری، از میان صدها روایت، درخشید و به‌عنوان یکی از آثار منتخب ملی معرفی گردید.طنین این افتخار در دل‌های مردم خوزستان و‌ دزفول پیچید.آیین تقدیر از این نوه‌ افتخارآفرین و پدربزرگ روایت‌گر، در حسینیه ثارالله دزفول، با حضور سردار عبدالرضا حاجتی مدیر کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان خوزستان و دیگر مسئولین شهرستان به نمایندگی از سردار بهمن کارگر رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس،تندیس، هدیه و لوح تقدیر این جشنواره ملی تقدیم گردید؛جایی که نسل دیروز و امروز، دست در دست، از خاطره تا افتخار ایستادند.این دومین بار است که خاطره‌ سید عزیزاله پژوهیده بعنوان اثر منتخب داوران جشنواره ملی افتخار من در سطح استان و کشور قرار می‌گیرد،گواهی بر آن‌که ایثار، در این خانواده، نه فقط خاطره، که میراثی زنده است.جشنواره ملی «افتخار من» بستری‌ است برای فرزندان، نوادگان و بستگان رزمندگان تا با عشق، روایت‌گر روزهای حماسه باشند. و امروز، دزفول با صدای سید امیرعلی پژوهیده و ثبت خاطرهای از پدر بزرگش ، دوباره افتخار آفرید. یادواره شهدای دانش آموز شهرستان دزفول در حسینیه ثارالله دزفول برگزار گردیدبه گزارش روابط عمومی قرارگاه سفیران ایثار خوزستان، یادواره شهدای دانش آموز شهرستان دزفول در حسینیه ثارالله دزفول برگزار گردید.این مراسم که به یاد و خاطره‌ی ۷۲۰ شهید دانش آموزان شهرستان دزفول انجام گرفت سردار حاجتی مدیر کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان خوزستان سخنانی در خصوص سردار سرافراز اسلام سپهبد شهید حاج غلامعلی رشید و نقش موثر این شهید عزیز در نیروههای مسلح،نقش دانش آموزان خصوصآ دانش آموزان شهید در دفاع مقدس و دیگر عرصه های انقلاب،خاطراتی از شهید سیزده ساله دفاع مقدس خوزستان (شهید بهنام محمدی) و توصیه هایی به دانش آموزان در خصوص ارتباط با خداوند و احترام به پدر و مادر بیان داشتندآیین رونمایی از پوستر جشنواره ملی روایت نویسی “علمدار وطن”( این جشنواره در دو بخش تخصصی و مردمی برگزار می‌شود و بخش ویژه آن به روایات مرتبط با سپهبد شهید غلامعلی رشید اختصاص دارد)، تقدیر از جمعی از فرزندان شهدا و‌ تقدیر از برگزیده چهارمین جشنواره ملی افتخار من، اجرای گروه سرود و دکلمه از برنامه های این مراسم بودند.این مراسم به همت ناحیه مقاومت بسیج، سازمان بسیج دانش آموزی،حوزه مقاومت بسیج دانش آموزی شهید فهمیده،بنیاد شهید و امورایثارگران و آموزش و پرورش شهرستان دزفول برگزار گردیده است. ارتباط با روابط عمومی: @safiraneisarIR عضویت در کانال ایتا: @gharagahsafiraniesar پایگاه اطلاع‌رسانی قرارگاه: http://safiraneisar.ir#دانش_آموز سجاده‌ی صبر؛ روایت عاشقانه‌ی پرستاری، کاری از واحد خواهران قرارگاه سفیران ایثار خوزستانبه مناسبت میلاد حضرت زینب کبری سلام‌الله‌علیها،روز پرستاردر قاب این نماهنگ، صدای ولایت طنین‌انداز است؛ بیانات مقام معظم رهبری(مد)، در ستایش پرستارانی که زینب‌وار، صبر را زیسته‌اند و عشق را پرستیده‌اند.این نماهنگ، پیشکش به همه پرستاران عزیز، خاصه همسران صبور ایثارگران سرافراز؛ همسرانی که در سکوت شب، درد را نوازش کرده‌اند،و در روشنای صبح، امید را تزریق.✍🏻 روابط عمومی قرارگاه سفیران ایثار خوزستان ارتباط با روابط عمومی: @safiraneisarIR عضویت در کانال ایتا: @gharagahsafiraniesar پایگاه اطلاع‌رسانی قرارگاه: http://safiraneisar.ir حضور در قم جهت پاسداشت ایثار از جانباز سرافراز دفاع مقدس و مدافع حرم حاج محمد رضا همدانی، دلاور مردی که ۶۰ ماه ایستادگی؛ روایت زخم هایی است که به افتخار بدل شدبه گزارش روابط عمومی قرارگاه سفیران ایثار شهرستان دزفول،جانباز دفاع مقدس حاج محمدرضا همدانی نوجوانی ۱۳ ساله بود که با دلِ پر از ایمان و چشمانی مشتاق، نخستین قدم‌هایش را به سوی جبهه برداشت.محمدرضا همدانی، متولد ۱۳۴۷، آن روز نمی‌دانست که قرار است ۶۰ ماه از عمرش را در خط مقدم بگذراند؛ اما گذراند.او در عملیات‌های بزرگ و سرنوشت‌ساز چون فتح‌المبین، رمضان، محرم، والفجر مقدماتی، والفجر ۱، خیبر، بدر، والفجر ۸، کربلای ۴ و ۵، والفجر ۱۰، مرصاد و بیت‌المقدس ۷، در گردان‌های شهدا، عمار، بلال و ابوالفضل (ع) حضوری مؤثر و ماندگار داشت؛ حضوری که نه فقط با سلاح، بلکه با روح و جانش رقم خورد.در پاسگاه زید و شلمچه، پیکر او آماج گلوله‌ها شد. ۳۴ بار تیغ جراحی بر تنش نشست، اما هیچ‌گاه ایمانش جراحی نشد. تا مرز شهادت پیش رفت و امروز، با افتخار، جانباز ۵۵ درصد دفاع مقدس است؛ زخمی که به افتخار بدل شد.اما این روایت، تنها قصه یک نفر نیست. شکرالله همدانی، جانباز دفاع مقدس و مدافع حرم، و حاج رضا همدانی مدافع حرم، نیز برادران این بزرگ‌مردند؛همچنین شهید اسماعیل قربانی که در تاریخ ۱۳۶۰/۳/۲۶ منطقه دارخوین به شرف شهادت نائل آمد و رزمنده دفاع مقدس و مدافع حرم زنده یاد حاج اسحاق قربانی دایی های آقای محمدرضا همدانی میباشند.خانواده‌ای که نام‌شان با ایثار، برادری و عشق به وطن گره خورده است. قرارگاه سفیران ایثار در راستای ترویج فرهنگ ایثار و تکریم مجاهدان، تاکنون موفق به برگزاری ۳۶۳ دیدار مردمی شده است، از جمله:- دیدارهای شهری: ۲۲۳ مورد – شهرستانی: ۸۷ مورد – استانی: ۱۴ مورد – کشوری: ۳۹ مورد روابط عمومی قرارگاه سفیران ایثار دزفول ارتباط با روابط عمومی: @safiraneisarIR عضویت در کانال ایتا: @gharagahsafiraniesar#ایثار#مدافع_حرم#رزمنده گرامیباد دهمین سالگرد اولین شهید مدافع حرم شهرستان دزفول شهید معظم امیر علی هویدیبه گزارش قرارگاه سفیران ایثار شهرستان دزفول دوم آبان ماه مصادف است با شهادت اولین شهید مدافع حرم شهرستان دزفول امیر علی هویدیشهید امیر علی هویدی متولد ۱۳۶۰/۹/۱۱ در خانواده ای متدین در شهرستان الیگودرز چشم به جهان گشود.                                  دوران طفولیت را زمانی سپری میکرد که پدرش در جبهه های حق علیه باطل مشغول دفاع از کشور بود.از کودکی در جلسات قران و هیئت های مذهبی حضور فعال داشتند. در کنار تحصیل در میادین ورزشی هم فعالیت های خوبی داشتند.در سن ۱۵ سالگی به مصیبت غم فقدان پدر گرفتار شد.و در این سن کم مجبور شد زندگی را با هزاران سختی و مشقت پشت سر گذارد.در سال ۱۳۷۹ به استخدام سپاه پاسداران در آمد و لباس مقدس سپاه را بر تن نمود ، در سال ۱۳۸۶ با خانواده مذهبی و متدین تشکیل زندگی داد ، شهید هویدی در سال ۱۳۸۸ برای ادامه تحصیل راهی دانشگاه شد ، در سال ۱۳۹۰ با تولد فرزندش یسنا شادی و شعف خاصی به زندگی آنها داده شد.و سر انجام برای دفاع از حرم و ناموس اهل بیت (س) به جمع مدافعان حرم پیوست و در تاریخ ۱۳۹۴/۸/۲ ( مصادف با ظهر عاشورای سال ۱۴۳۷ هجری قمری ) سن ۳۴ سالگی در کشور سوریه منطقه حلب در مبارزه با تکفری ها به شرف شهادت نائل آمد.روحش شاد و یادش گرامیباد.شادی ارواح طیبه کلیه شهدا ،خاصه شهید مدافع حرم امیر علی هویدی صلواتروابط عمومی قرارگاه سفیران ایثار شهرستان دزفول ارتباط با روابط عمومی: @safiraneisarIR #شهید_امیر_علی_هویدیقرارگاه_جهادی_سفیران_ایثار_دزفول

صحنه اول

تازه از عملیات فتح المبین برگشته است ؛ بیماری سخت پدر، امانش را بریده است ؛ حال پدر گاهی خوب و گاهی تا سر حد مرگ پیش می رود و قلب «محمد رضا » را می لرزاند ؛ بیش از یک ماه در بیمارستان تنها با پدر همراز و همدرد می شود تا شاید التیام بخش درد جانکاه پدر باشد اما تقدیر چنان است که او می باید در ۱۶ سالگی مسئولیت خانواده را عهده دار شود … در شبی تلخ و سرد در دیماه ۶۱ روح پدر به آسمانها پرواز می کند و او چشم به آسمان تا صبح می گرید و از خدا مدد می جوید…

صحنه دوم

مسئولیت سنگین مادر، خواهران و برادر کوچکش، او را یک سال از جبهه ها دور می کند عملیات متعدد سال ۶۱ بدون محمد رضا به سرانجام می رسد اما دلش در آتش انتخاب خدا یا خانواده می سوزد تا موسم رزم آوری خیبریان فرا می رسد …

او با پسر عمو و یار دیرینش «عبدالحسین» به مشورت می نشیند و از سنگینی بار مسئولیت بر دوش خود می گوید و آن دو راز های مگو را در گوش جان هم به دل می نشانند و سرانجام…

او که می داند طوفان سنگین مرگ پدر اندکی در دل خانواده فروکش کرده است با »عبدالحسین» و کاروان خیبریان همراه می شود و دستان خانواده هائی به آستان مقدس الهی بالا می رود تا سلامت عزیزانی را تمنا کنند…

»محمد رضا» در عملیات خیبر نام زیبای «محمد رسول الله» را بر زبان جاری می سازد و پس از رشادت های فراوان مدال جانبازی را بر سینه می آویزد و چند هفته در بیمارستان نمازی شیراز بر تخت عشق بستری می شود…

صحنه سوم

اصابت تیر به پای «محمد رضا» او را ماهها خانه نشین می کند و این بار هم یار دیرینش «عبدالحسین» غمخوار تنهائی هایش می شود… مطالعه کتاب و بحث های اعتقادی و سیاسی، اساس گفتگو های این دو دوست صمیمی را تشکیل می دهد.دیگر همه می دانند «محمد رضا و عبدالحسین» یک روح در دو بدن هستند و جدائی آنها حداقل در این دنیای خاکی امری دشوار است…یک سال تمام در خلوت های خود راز عاشقی شهدا را زمزمه می کنند تا آنگاه که کاروان بدریون راهی دانشگاه سعادت می شود…

»عبدالحسین«در شبی غریب با «محمدرضا»یش وداع می کند و خدا می داند آن شب چه غوغائی در دل مسافر بجا مانده از سرزمین بدر بر جای می ماند…

پای مجروحش بر قلبش نیز ریش می زند و غمی سخت تر از مرگ پدر وجودش را فرا می گیرد…

آن شب اشک شبانه او را ملائک خدا می بینند و برای شفایش دعا می کنند…

صحنه چهارم

۲۱ اسفند۶۳ تلخ ترین روز «محمد رضا» فرا می رسد ؛ این بار محمد رضا با پیکرِ آرام رازگوی تنهائی هایش، نجواهای عاشقانه سر می دهد…

»عبدالحسین» می رود اما «محمد رضا» می ماند…

وقتی پیکر آرام پسر عمو ، با خاک آشنا می شود قلب مسافر جا مانده از بدریون از خاک متبرک دوست شهیدش جدا نمی شود و تا ساعتها بر سرمزارش می گرید و می گوید!…

کسی نمی داند در آن ساعات غربت او چه گفت اما بی گمان خدا و ملائکه اش شنیدند…

از آن پس دیگر محمد رضا زندگی نکرد! پس از شهادت عبدالحسین دیگر کمتر لبخند با لبان او آشنا می شد ؛ گوئی او نیز شهید شده بود!

صحنه آخر
فاو بی صبرانه انتظار رزم آوران عرصه جوانمردی را می کشد ؛ در شبی عجیب و پرراز و رمز ، اروند عبور مردان آسمانی را به نظاره می نشیند و در طلوع صبح فریاد الله اکبر ساحل اروند را به وجد می آورد…

این بار فرزندان خمینی حماسه والفجر ۸ را در گوش تاریخ زمزمه کردند…

»محمد رضا» سرمست از پیروزی رزمنده ها غمگین است! آخر قرار نبود از پس عبور اروند برگشتی باشد! به او گفته بودند از فاو تا آسمان راه چندانی نیست! …

در بحبوحه نبرد فاتحان فاو، او و همسنگرانش در زیر تلی از آوار ماندند اما آنان رفتند و محمد رضا ماند! می گفت: «محمد حسین فروزمند» و «علیرضا نوری» در آغوش من شهید شدند چرا باید من بمانم!…

نبرد فاو به سرانجام رسید و حماسه سازان گردان بلال دزفول راهی شهر شدند تا اندکی آسوده باشند و دیداری تازه کنند…

هنوز چند روزی نگذشته بود که باز عزم سفر کرد؛ خانواده این بار ماندنش را تمنا کردند و پاسخش چنین بود:

من کاری کرده ام که باید تمامش کنم؛ دستور رسیده است که باید وسائل گردان را به عقب برگردانیم…

و… مسافر قصه ما رفت و دیگر برنگشت…

اتوبوس آسمانی سند وصال او را به عبدالحسین و محمد حسین و علیرضا و پدرش امضا کرد…

دو روز بعد جماعتی دلسوخته پیکر آرام شهید «محمد رضا پرموز» را در جوار یار دیرینش «عبدالحسین پرموز» در شهید آباد دزفول به خاک سپردند و آندو پس از ۳۴۹ روز فراق، دوباره دیداری تازه کردند…

شب آنروز خیلی ها می گریستند اما محمدرضا و عبدالحسین می خندیدند!…

در آسمان این شهید می گفت: تو از هور گذشتی و من از اروند اما من از یک سال اندوه و تنهائی نیز گذشتم پس به من بدهکاری!

و پاسخ آن شهید این بود: من نیز یکسال برای آمدنت دعا کردم؛ می دانی که دعای شهید به اجابت می رسد! پس من طلبکارم!

اما در زمین آخرین کلامش را آدمیان بارها خواندند و شاید نشنیدند!:

همه انسانها و موجودات زنده روزی باید این دنیا را ترک کرده و به خانه آخرت بروند پس چه بهتر که انسان خود راه مرگ با عزت را برگزیند…

چند روز بعد همکارانش در استانداری خوزستان به جای شهید گل کاشتند و در کنکور سراسری مراکز تربیت معلم نیز نوشتند: داوطلب شهید

بنقل از وبلاگ بنگروز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *