- جمعه, خرداد 23, 1393, 8:39
- مقالات و یادداشت ها, ویژه
- 900 بازدید
قرارمان این نبود
بیایید دوباره رزمنده شویم
باز هم 14 خرداد و مرور خاطرات آن اتفاق که هستی مان را از ما گرفت. خاطرات آن صبح، آن صبحی که ای کاش هیچگاه آفتابش طلوع نکرده بود.
دلم می گیرد و باز بغض می کنم. اتفاقاتی که این روزها دور وبرم رقم خورده است، مرثیه عروج امام را کم دارد تا بغضم را به گریه تبدیل کند.
بر می گردم به سال های جنگ. به آن بهشت هشت ساله ای که تکرار نخواهد شد. به آن روزهایی که به فرمان پیر و مرادمان همه چیز را رها کردیم و با آنکه چهارده پانزده سال بیشتر نداشتیم ، اسلحه گرفتیم دستمان. حرفی که می زد ، به جان می خریدیم ...
ادامه مطلب